جدول جو
جدول جو

معنی گستاخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گستاخ کردن
جسور کردنبی پروا ساختن: و یک چندی سخن او می شنود تا او را گستاخ کرد و داعیان و اتباع او را بشناخت، پررو ساختن وقیح کردن، رام کردن مانوس کردن: برون آرند ماران را زسوراخ بافسون و کنندش رام و گستاخ. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گستاخی کردن
تصویر گستاخی کردن
بی پروایی کردن، جسارت کردن، پررویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
جسارت کردن، وقاحت کردن پرروی کردن، استدعای ملاطفت و ملاعبت کردنانبساط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گستاخی کردن
تصویر گستاخی کردن
((~. کَ دَ))
جسارت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استاد کردن
تصویر استاد کردن
ماهرکردن بدرجه استادی رسانیدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گستاخ آمدن
تصویر گستاخ آمدن
اظهار گستاخی کردن، بی پروایی نمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گستاخ آمدن
تصویر گستاخ آمدن
جسور بودن بی پروا بودن
فرهنگ لغت هوشیار
سخن گفتن صحبت کردن: سرو بلند بین که چه رفتار میکند، شوخ شکر دهن که چه گفتار میکند، (خواتیم سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گستاخ شدن
تصویر گستاخ شدن
((~. شُ دَ))
بی باک شدن، دلیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گستاخ کن
تصویر گستاخ کن
جسور کننده بی پروا کننده، بی شرم سازنده پررو کننده
فرهنگ لغت هوشیار