- گستاخ کردن
- جسور کردنبی پروا ساختن: و یک چندی سخن او می شنود تا او را گستاخ کرد و داعیان و اتباع او را بشناخت، پررو ساختن وقیح کردن، رام کردن مانوس کردن: برون آرند ماران را زسوراخ بافسون و کنندش رام و گستاخ. (ویس ورامین)
معنی گستاخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی پروایی کردن، جسارت کردن، پررویی کردن
جسارت کردن، وقاحت کردن پرروی کردن، استدعای ملاطفت و ملاعبت کردنانبساط
ماهرکردن بدرجه استادی رسانیدن کسی را
اظهار گستاخی کردن، بی پروایی نمودن
جسور بودن بی پروا بودن
سخن گفتن صحبت کردن: سرو بلند بین که چه رفتار میکند، شوخ شکر دهن که چه گفتار میکند، (خواتیم سعدی)
جسور کننده بی پروا کننده، بی شرم سازنده پررو کننده